• DOLAR 34.422
  • EURO 36.349
  • ALTIN 2846.125
  • ...
قتلعام پ.ک.ک با شهید کردن 33 فرد بی گناه: باشباغلار
Google News'te Doğruhaber'e abone olun. 

در 5 جولای 1993 ترکیه یکی از تاریک ترین روزهای تاریخ خود را می گذراند. از کشتار باشباغلار که یکی از بزرگترین کشتارهای غرنظامیان تاریخ جمهوریت ترکیه بود، 28 سال گذشت.

قتلعام ساعت 20.00 شب 5 جولای آغاز یافته و تا 22.00 ادامه داشت. ورودی و خروجی های روستا مسدود شدند. به رغم اینکه ساعت 01.00 بامداد به کلانتری باشپینار خبر داده شد، کسی به این خبر اهمیت نداد.

با زنگ زدن یکی از روستائیانی که به روستای همسایه پناه برده بود به پسر خود در استانبول در ساعت 05.00 بامداد، پسر این فرد نیز به فرمانداری کمالیه خبر داده و بدین صورت دولت از این کشتار آگاه شد.

مدرسه، روستا، اتاق های روستا، خانه امام، اتاق های محله، محل اقامت معلمان که روستائیان با امکانات خود ساخته بودند، با صدها حیوان، 5 خودرو و 191 خانه با بمب ها آتش زده شدند.

مردها را گلوله باران کردند

اعضای پ.ک.ک که هنگام اذان وارد مسجد شده بودند، جماعت مسجد را به اجبار خارج کردند. پس از 1.5 ساعت تبلیغات درباره گروه خودشان، همه مردها را گلوله باران کردند. اینجا 29 نفر به شهادت رسیدند. سپس روستا را آتش زدند. 214 خانه، مدرسه روستا، مسجد روستا و خانه مردم را آتش زدند. 4 نفری که در این خانه ها مخفی شده بودند، به شهادت رسیدند.

پ.ک.ک قتلعام را به عهده گرفت

عبدالله اوجالان، رئیس پ.ک.ک هنگام محاکمه در دادگاه اظهار داشت که این حمله توسط فردی به نام "دکتر باران" از اعضای پ.ک.ک صورت گرفته است.

فرماندار آن دوران عاملان حادثه را بازداشت کردند. ولی این افراد پس از این توسط دادگاه آزاد شدند.

یکی از مهمترین اطلاعات درباره این قتلعام پس از 25 سال از رئیس انجمن روستا آمد. محمد علی دیککایا، رئیس انجمن روستای باشباغلار اعلام کرد که روز 5 جولای 1993 بالگرد آمریکا در آسمان باشباغلار می گشت.

يكى از شاهدين قتل عام مى گويد: مى خواستيم نماز مغرب بخوانيم كه نوه ام آمد. گفت كه پ.ك.ك روستا را محاصره كرده است. من هم در را بستم. وقتى كه  بستم مرا ديدند. آمدند و خواستند در را باز كنم ولى در را باز نكردم. آنها هم رفتند. ما نمازمان را خوانده و شروع كرديم به دعا كردن. از پنجره ديدم كه در همسايه مان را شکستند و مرد خانه را بيرون آوردند. يك مردى را براى مواظبت از او كنارش گذاشتند. چند نفر آمدند و در ما را شكسته وارد خانه شدند. از ما پرسيدند كه در خانه مردى است يا نه. وقتى كه به آنها گفته شد مردى در خانه نيست، وارد خانه شدند. در آن هنگام پولى را كه داشتم به آنها دادم شايد با گرفتن پول هيچ كارى نكرده و بروند. پول را گرفتند و با هول كردن من و عروسم و نوه ام با نوك اسلحه ما را بيرون بردند. وقتى كه مى رفتيم به عقب نگاه كردم و ديدم كه خانه را بمبگذارى مى كنند. پس از خارج شدن، خانه را آتش زدند. مرا در زمين مى كشيدند. هر چه مى گفتم مريض و پير هستم فايده نداشت. مرا جايى كه زنان را در آنجا جمع كرده بودند، بردند. اطرافمان بمبگذارى كردند. از يك طرف خانه ها و ماشين ها را سوزاندند. بيست و هشت نفر را بى رحمانه کشتند. چون تلفن نبود، نتوانستيم به كسى خبر دهيم.  (ILKHA)



Bu haberler de ilginizi çekebilir