قتل عام حلبچه که توسط صدام حسین با حمایت کشورهای امپریالیست بخصوص آمریکا با استفاده از سلاح های شیمیایی اتفاق افتاد، با گذشت ده ها سال هنوز داغش تازه است.

تعداد کسانی که به علت بیماریهایی که براثر سلاح شیمیایی جان باختند، مشخص نمی باشد. آزمایشهای طبی وجود دارند که آثار ژنتیکی و نازایی این سلاح ها را نشان می دهد.

فاروق علی احمد که در قتل عام حلبچه پدر و مادر و نزدیکان خود را از دست داد، اتفاقات آن روز را با خبرگزاری ایلکه در میان گذاشت.

آنروز کشتگان و زنده ماندگان یا زندانی شدند و یا زنده زنده به گور شدند

فاروق با اشاره به اینکه در سال 1987 صدام حسین می خواست مردم حلبچه را از شهر بیرون آورده و در اردوگاه ها جمع کند و مردم به همین دلیل مجبور شدند به ایران فرار کنند، گفت: تا سال 1987 در حلبچه زندگی کردم. من تا زمان فرار مردم حلبچه در حلبچه زندگی می کردم. صدام می خواست مردم را به زور در اردوگاه ها جمع کند. به همین دلیل مردم حلبچه، شهرزور و هورمان از رژیم فرار کردند. صدام با سربازان و هلی کوپتر های خود به مردم حمله می کرد. به همین دلیل ما نیز از حلبچه به ایران هجرت کردیم. پس از فرار ما رژیم به اینجا آمده و محله کان عاشقان بمباندازی کرده و محله را با خاک یکسان کرد. کسانی که در این حملات کشته شدند و کسانی که زنده ماندند، یا به زندان انداخته شدند و یا زنده به گور شدند. پس از 1991 به حلبچه برگشتیم و از همان روز در حلبچه زندگی می کنیم.

برای عدم فرار مردم از هواپیما ها بمب انداختند

فاروق با اظهار اینکه حمله به حلبچه در مارس 1988 شروع شده است، گفت: پس از اینکه حلبچه از سربازان عراقی پاکسازی شد و به مردم حلبچه اجازه بازگشت داده شد، برای اینکه جنگ دوباره اتفاق نیفتد و از مردم حلبچه انتقام گرفته نشود، ما با مردم صبح 16 مارس 1988 وارد شهر شدیم. یعنی سربازان اتحاد اسلامی هنگام اشغال حلبچه وارد هیچ مبارزه ای نشدند. ولی 16 مارس 3 ساعت پیش از انتشار سلاح شیمیایی ما وارد شهر شدیم. با وجود اینکه سربازان رژیم اینجا نمانده بودند، مردم حلبچه می ترسیدند که از آنها انتقام گرفته شود. به دلیل این ترس خیلی از افراد خواستند که از حلبچه خارج شده و به ایران بروند. ولی بعضی از نیروهای پشمرگه اجازه ندادند که مردم بروند. به همین دلیل در حلبچه ماندند. برای عدم فرار مردم از هواپیما ها بمب انداختند. ما چون می دانستیم که صدام به این کفایت نمی کند، از مردم خواستیم که شهر را ترک کنند. بعضی از افراد خانواده ام را راضی کردم که از شهر خارج شوند. ساعت 13.00 16 مارس با سلاح های شیمیایی به مردم حمله کردند. به علت حمله شیمیایی کسانی در داخل و خارج شهر بودند، شهید شدند. هم به داخل شهر و هم به کوه های بیرون شهر بمب شیمیایی انداختند. کسانی هم که می خواستند شهر را ترک کنند، از این حمله سهمی بردند.

ما نمی دانستیم این یک حمله شیمیایی است

فاروق گفت: هنگامی که بمبهایی که از هواپیما ها انداخته شدند منفجر نشدند، ما فکر می کردیم که بمبها منفجر نشده است. چون ما نمی دانستیم این یک حمله شیمیایی است. ما در آن هنگام در کوه بودیم. وقتی که ناله زنان و کودکان را شنیدیم، داخل شهر شدیم. هنگامی که وارد شهر شدیم دیدیم مردم رد زمین می خزند، دست و صورتشان کبود شده و از دهانشان کف خارج می شود. آن هنگام دنبال راه حل بودیم. ولی چون یک حمله شیمیایی بود، چاره ای نیافتیم. متاسفانه به علت این حملات شیمیایی خیلی ها اینگونه شهید شدند. دود خاکستری وجود داشت. ولی بوی خیلی زیادی داشت. بوی خیار و سیب می آمد. دودش معلوم نبود. وقتی که از مردم می پرسیدیم چه شده است، می دیدیم که می میرند.

روز قتل عام مانند محشر بود

فاروق روز قتل عام را به محشر تشبیه کرده است، گفت: خداوند در قرآن هنگامی که از روز محشر سخن می گوید، بیان می کند که آن روز انسان از برادرش، مادرش، پدرش، دوستش و فرزندش فرار می کند. آن روز هر کسی به فکر خودش افتاده بود و همه فرار می کردند. کودکان گریه می کردند و پدر و مادر ها فریاد می کردند و همه به فکر خود می افتادند. مثل روزی شده بود که خداوند در قرآن از آن سخن می گوید.

بوی سیب آخرین نفس مردم حلبچه شد

فاروق گفت: در این حمله همه می گفتند که بویی گرفتند. ولی نمی دانستند که بوی چیست. می گفتند بوی سیب و خیار است. ولی نمی دانستند که این بوی مرگ است و آخرین نفسشان است.

فاروق با اشاره اینکه فاعلان این قتل عام صدام حسین و علی شیمیایی بوده است، تصریح کرد همه کسانی که به مردم حلبچه، کردها و عراقی ها این ظلم را روا داشتند، بخصوص صدام حسین و علی حسن مجید اعدام شده و اکنون با عدالت خداوند رو به رو هستند. (ILKHA)